نقل کرده اند ...
روزی یکی را دیدند که با شیخ ابوالحسن نوری نشسته
و هر دو زار می گریستند...
چون ان کس برفت شیخ نوری به سوی
یاران خود امد...
وگفت: دانید ان شخص که بود؟
یاران گفتند:نه
شیخ گفت:
ابلیس بود حکایت خدمات خود نزد حضرت حق می کرد و افسانه ی روزگار خود می گفت
و از درد فراق می نالید
و چنان که دیدید می گریست و من نیز می گریستم
....