غریبانه...

سلام خدا جونم

اره خدا این منم

همونی که شاید تعجب می کنی که چی می خواد از من یا

چه حرفی دیگه واسه زدن داره...

خدا جون همی این ها رو بزار کنار ...

اره من همونم که تو می دونی من کی ام

پس نمی خواد هم من و هم خودتو به ....

واییی نمی دونم چرا اینقد وراجی میکنم و اصل مطلب رو نمی گم..

خدا جون می دونی وقتی که بهت نزدیک بودم قدر  تو رو نمی دونستم

تا اینکه به واسطه ی گناهانم ازت دور شدم...

اره خدا جونم همه چیز نشونه داره...

نشونه ی دوری من از شما هم همین کلمات هستش که از جنس

کلمات قبلی نیستش...

اومدم بگم دورم از تو و غریبم و بی کس...

اومدم بگم هنوز هم ادم نشدم و محتاج دست های مهربانت هستم...

حالا که این جوریه بزار حرفی رو که تو دلم قلمبه زده رو بیان کنم

اخه میترسم دیگه نفسم بالا نیاد...

خدا جونم درسته که هیچ وقت از من راضی نبودی

درسته که هیچ وقت بنده ی خوبی نبودم

درسته که....

اما خدا جونم اگه بخوام تو عمرم یه حرفی رو از ته دل به کسی زده باشم که مطمئن

باشم این حرف دروغ و ریا نداره

اون حرف رو به شما میزنم:

خدا جونم عاشقتم

....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 1 خرداد 1390برچسب:,ساعت 1:25 توسط مهدی| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com