گاهی برای بزرگتر شدن به عمق اقیانوس مینگریستم...

و گاهی هم به اوج قله ها ...

اما بزرگی را در این ها ندیدم و جز وحشتم چیزی نیفزود...

چون نه قامتم به بلندی قله ها میرسید و نه به عمق زمین راهی داشتم...

واین چنین فهمیدم که...

بزرگی را در عشق ورزیدن به زیر دستانم ببینم...

و اوج بزرگی را در لبخند معشوق ازلی دیدم...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,ساعت 21:17 توسط مهدی| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com