یا رب...
من ندانم که ز چه رویی به درونم به نظاره نمی نشینم...
یارب...
من ندانم که به کجا خواهم شتافت بعد از مرگم...
یا رب...
من ندانم که در پس بهشت و دوزخت چه می بابد بود...
یا رب...
من ندانم که با کدامین اداب سخنوری به مقدمه ی رسیدن به درگاهت رویی ارم...
یا رب...
من ندانم که این بندگانت چه را در تو وتو را درچه می یابند...
یا رب...
من ندانم که بندگانت از سر مجاز یا واقع به پیشگاهت می زییند...
یا رب...
من ندانم...من ندانم...من ندانم...
یارب...
من دانم که با شما بودن نفی من بودن برای همین به من مانند ها است
که دم از خداوند همه وجو دیمان می زنیم....
من دانم که چون با شما بود نبود هر انچه که قادر به بودن باشد در دیدگانی جز تو...
یارب...
با این همه از گناهان خود زیر بارم حتی با وجود استغفار به پیشگاهت...
بانفس خویش در نبردم چه کنم
وز کرده ی خویشتن به دردم چه کنم
گیرم که زمن در گذرانی به کرم
زین شرم که دیدی که چه کردم چه کنم
نظرات شما عزیزان:
من عاشق وبلاگهایی مثل وب شما هستم
این نوشته هارو دوست دارم
شما هم به وب من و خواهرم سر بزنید
التماس دعا داریم
توی وب مون داستان زندگیمون رو نوشتیم. بخونیدش حتما و نظر بدید بهمون. خوشحال میشیم